همسر ایرانی

همه چیز را در مورد روانشناسی همسران خود بدانید

همسر ایرانی

همه چیز را در مورد روانشناسی همسران خود بدانید

پنج نوع ازدواج که به جدایی ختم خواهد شد

خیلی از ازدواج‌ های منجر به طلاق، عشق ‌های گداخته ‌ای هستند که زود خاموش شده ‌اند. یک ازدواج موفق ازدواجی است که آگاهانه باشد



بسیاری از جوانان گمانمی کنند که همسر بودن را به صورت فطری بلد هستند؛ این درحالی است که برای ازدواج موفق باید مطالعه کرد و آموزش دید.

بیشترین مشکلاتی که د‌ر زند‌گی مشترک به وجود‌ می‌آید‌ به خاطر این است که د‌ختر و پسر، همسر مناسب خود‌ را انتخاب نکرد‌ه ‌اند‌ و پس از چند‌ سال زند‌گی، متوجه می‌ شوند‌ که مناسب یکد‌یگر نبود‌ه‌ اند‌ و با نشاندن مهر طلاق بر صفحه شناسنامه خود، به زندگی مشترکشان پایان می دهند. چند نکته اساسی هست که اگر جدی گرفته شود، به بسیاری از مشکلات، پایان خواهد داد.

تفاوت های اعتقادی را جدی بگیرید یکی از عواملی که نقش مهمی در زندگی زناشویی دارد، عوامل فرهنگی است. بسیاری از ناسازگاری ها و اختلافات خانوادگی زاییده این عوامل است. عوامل فرهنگی ابعاد مختلفی دارند که اهم آنها عبارتند از: دین و مذهب، آداب و رسوم، لباس پوشیدن و آراستن ظاهر، اعتقادات و باورها، ملیت و زبان، مسائل سیاسی و اجتماعی.

با توجه به این که فرهنگ عوامل زیادی را در بر می گیرد و با در نظر گرفتن این که هر یک از این عوامل می تواند در زندگی زناشویی منشا ناسازگاری و اختلاف گردد، می توان چنین نتیجه گرفت که این عوامل چقدر در سعادت و خوشبختی یا بدبختی و ناشادی در زندگی نقش دارند.

عقاید دینی بخش مهمی از فرهنگ و ذهنیت یک فرد را تشکیل می دهند که از شیوه زندگی و فعالیت های روزمره تا تربیت فرزندان و نوع روابط و معاشرت ها را تحت تأثیر قرار می دهند. بنابراین بیراه نیست اگر بگوییم که تناسب اعتقادی اولین و مهمترین عامل تفاهم در ازدواج است.

پس به خوبی می توان دریافت که یکی از معیارهایی که باید‌ حتماً د‌ر ازد‌واج د‌ر نظر گرفته شود‌، عامل مذهب و نگرش فرد‌ مقابل نسبت به مذهب است. به اعتقاد دکتر سیما فردوسی پور روانشناس و استاد دانشگاه: ایمان و اعتقاد فرد، ملاک مهمی در همسر گزینی است. باید دو نفر در ازدواج از نظر اعتقاد هم شأن و هم تراز باشند. جهان بینی فرد مهم است و اینکه چگونه به دنیا نگاه می‌کند و زندگی برایش چه معنایی دارد.

ازدواج پسر با دختر بزرگتر از خود یکی از شرایط مهم برای ازدواج این است که آیا به بلوغ لازم برای ازدواج رسیده‌ایم یا نه؟ و منظور از بلوغ، رشد یافته شدن در همه ابعاد اجتماعی، دینی و شخصی است. این سوالی است که هر کس باید قبل از ازدواج درباره خودش پاسخ دهد. در فرد مقابل هم باید این شرط وجود داشته باشد. یعنی بالغانه فکر کند، بالغانه به دنیا نگاه کند و بالغانه رفتار کند. این بلوغ چه معیاری دارد؟ در علم بهداشت روان، سن، یکی از این ملاک‌هاست. مثلاً برای دختران ۲۱ سال و برای پسران ۲۳ سال را عنوان می‌کنند.

معمولاً اگر دختر خانم کوچکتر از پسر باشد، خیلی بهتر است. علت آن هم بلوغ زودتر دختران است. این تفاوت از یک تا هفت سال توصیه شده است. اگر شرایط لازم وجود داشته باشد، تفاوت سنی تا ۱۰ سال هم اختلاف جدی ایجاد نمی‌کند. این تفاوت سنی ناشی از این است که دو فرد در دو دهه از زندگی‌شان خواسته ‌ها و آرزوهای متفاوتی دارند و همین منبع اختلاف می‌شود.

در حال حاضر آمار ازدواج پسر با دختر بزرگتر از خود، در جامعه رو به افزایش است و یکی از مهم ترین دلایل این امر را می توان شرایط و موقعیت مساعد مالی دخترها دانست. طبق آمار، زندگی پسر با دختر بزرگتر از خود، ادامه‌دار و پایدار نبوده و این ازدواج ها با مشکلات زیادی همراه است.

البته برای خانم‌ها هم دلایل متعددی وجود دارد. یکی از این دلایل بالا رفتن سن ازدواج در آنها و نبود موقعیت‌ های دیگر برای ازدواج است. هدف دیگر در بین خانم‌ ها برای قبول چنین ازدواجی، داشتن فرزند است. در واقع گاهی هدف اصلی از این ازدواج ها دوست داشتن و علاقه بین زن و مرد، تشکیل زندگی مشترک و یا داشتن هم صحبت نیست. در واقع نمی توان هدف این دسته از زوجین ازدواج را به مفهوم واقعی بدانیم. در بسیاری از این ازدواج ‌ها، هر شخصی به منافع خود فکر می‌کند و این طرز تفکر، احتمال جدایی و طلاق را بالا می برد. بنابراین یکی از دلایل افزایش آمار طلاق در کشور ما به صورت سالانه، تمایل افراد به این نوع ازدواج‌ها است. البته نا گفته نماند که در تحقیقی که دو سال پیش توسط دانشکده روانشناسی دانشگاه تهران صورت گرفت، مشخص شد که در ازدواج هایی که دختر دو سال از پسر بزگتر است، احساس رضایت بالایی وجود دارد.

وقتی پای اختلالات شخصیتی در میان است شخصیت دو طرف در ازدواج بسیار مهم است. در اینجا دیگر از مشابهت خارج می‌شویم. باید شخصیت دو نفر جفت و جور باشد. که به معنی تفاوت در بعضی خصوصیات و شباهت در تعدادی دیگر است. مثلاً کسی که برونگراست و جرات ورزی بالایی دارد، در کنار کسی که درونگراست و چندان اجتماعی نیست به مشکل بر می‌خورد.

جنبه مهم دیگر در این باره، نداشتن اختلال شخصیت است و اکثر مشکلات زن و شوهر ناشی از همین است. ممکن است کسی اختلال شخصیتی داشته باشد، اما خود و خانواده‌اش متوجه آن نباشند و برایش هم مشکل عمده ‌ای ایحاد نکند. مثلاً کسی که شخصیت اسکیزوئید دارد، اصلاً اجتماعی نیست و کاملاً منزوی است. یا مثلاً فرد دارای شخصیت پارانوئید، سیار بدبین است. یا اختلال شخصیت وسواسی که بسیار متداول است و جز در زندگی مشترک نمی‌توان متوجه‌اش شد. برای بررسی چنین مسائلی، تحقیق و شناخت بیشتر و رفتن به مشاوره قبل از ازدواج توصیه می‌شود.

خانواده های ناهمگون
داستان ازدواج شاهزاده و گدا تنها برای داستان هاست. وضعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ما چیزی است که شخصیت ما و سبک زندگی ما را شکل داده است. اختلاف فرهنگی و تضاد طبقاتی در ازدواج باعث می‌شود درک متقابل تا حد زیادی میان زوجین کاهش پیدا کند و حتی اگر دو طرف بتوانند در این زمینه به تفاهم برسند، ممکن است خانواده ‌ها نتوانند.

ازدواج دو فرد با دو طبقه‌ اجتماعی متفاوت، به دلیل زمینه ‌هایی که برای تحقیر، اختلاف سلیقه، تفاوت نگرش، ناهماهنگی و… به وجود می‌آورد، ریسک بزرگی است و معمولاً در گروه ازدواج‌ های ناهمسان قلمداد می‌شود.

جایگاه عشق در انتخاب کجاست؟ تمام ملاک‌های ازدواج که در بالا عنوان شد در یک نفر جمع نمی‌ شود و وجود اینها در افراد کاملاً نسبی است و نباید در این باره کمال گرایانه برخورد کرد. باید گفت عشق زمان می ‌برد تا به درجه پختگی برسد. عشق ‌های پایدار، عشق‌ های بعد از ازدواج است که دوام و قوام می ‌یابد. خیلی از ازدواج‌ های منجر به طلاق، عشق ‌های گداخته ‌ای هستند که زود خاموش شده ‌اند. یک ازدواج موفق ازدواجی است که آگاهانه باشد. پس سعی کنید درباره این واقعه مهم تا می توانید آگاهی خودتان را بیشتر کنید.

پنج باور غلط در مورد خیانت همسران

عده‌ایی تصور می‌کنند که فقط آقایان خیانت می‌کنند که این اندیشه عمومیت کامل نداشته و هر دو جنس می‌تواند خیانت کنند

باورهای غلط زیادی در مورد خیانت همسران وجود دارد که ما پنج باور غلط رایج را با ذکر دلیل نادرستی آن‌ها برای شما بازگو می‌کنیم که بهتر است به آن‌ها توجه کنید.



هنوز هم افراد زیادی هستند که در اکثر مواقع به همسران خود وفادار باقی می‌مانند. بدون وجود وفاداری دیگر هیچ گونه صمیمیتی بین همسران وجود نخواهد داشت و زندگی مشترک به یک میدان جنگ تبدیل خواهد شد.


مریک ملک‌صالحی روانشناس وکارشناس ارشد مشاوره در رابطه باورهای غلط خیانت همسران در گفتگو با باشگاه خبرنگاران، این چنین گفت: عده‌ایی تصور می‌کنند که فقط آقایان خیانت می‌کنند که این اندیشه عمومیت کامل نداشته و هر دو جنس می‌تواند خیانت کنند.

وی تصریح کرد: دومین باور غلط آن است که عده‌ای تصور می‌کنند که ارتباط پنهان عاشقانه می‌تواند برای استحکام زندگی مشترک مفید باشد و ارتباط پنهانی و در خفا روح زندگی را بار دیگر در یک ازدواج خسته کننده بیدار کند که این باور کاملا غلط و اشتباه است زیرا بحران خیانت می‌تواند مشکلات بسیار زیادی را برای زندگی زناشویی ایجاد کند. به هر حال بحران نمودهای خاص خود را دارد وخیانت هم از این امر مستثنی نیست.

این کارشناس ارشد مشاوره افزود: سومین باور غلط آن است که این گونه ذکر می‌شود که دلیل خیانت همسران این است که شریک زندگی خود را دوست ندارند که این تصور هم غلط و نادرست است زیرا عاشق نبودن دلیل محکمی برای خیانت نیست.

در اکثر موارد دو زوج پیش از مسئله خیانت زندگی کاملا آرام و شادی را دنبال می‌کردند و مشکل خاصی هم نداشتند. چنین افرادی تنها به این دلیل وارد مقوله احساسی می‌شوند که بتوانند از طریق آن خیانت‌های بی‌دلیل خود را توجیه کنند.

ملک‌صالحی در مورد باور غلط دیگر این چنین ادامه داد: چهارمین باور غلط آن است که برخی از همسران فکر می‌کنند که باید وانمود کنیم که چیزی از خیانت همسرمان نمی دانیم. این افراد سعی می‌کنند که با بی توجهی از حوادث ناخوشایند زندگی رد شده و خود را ناراحت نکنند که این باور کاملا نادرست است زیرا در حقیقت سکوت سبب سوخت رسانی به خیانت می‌شود. مشکل زمانی رفع می شود که راز خیانت برملا شده و این امر به اتمام ارتباط نامشروع کمک خواهد نمود.

این روانشناس در مورد پنجمین باور غلط متذکر شد: برخی از همسران فکر می‌کنند که پس از خیانت حتما باید طلاق گرفت که این طرز اندیشه صحیح نیست زیرا در اوج عصبانیت نباید تصمیم گرفت.

مردانی که به زندگی خود خیانت می‌کنند

واژه خیانت واژه ای‌کاملا آشناست و آن را بارها شنیده‌اید، بارها شنیده‌اید که مردی به زنش خیانت کرد و دور از چشم اوبا زنی دیگر ار تباط برقرار کرده است . و بارها نیز با خود گفته‌اید چرا این‌گونه شد، چرا؟ مگر زن او چه چیزی کم داشت؟ او که از هر نظر زنی کامل و نمونه بود چرا شوهرش قدر او را ندانست؟ و انواع این پرسش‌ها که تا به حال نتوانسته‌اید برای آن پاسخی پیدا کنید.




حتی شاید هم نگران این مساله شده‌اید که نکند خدای ناکرده شوهر شما، برادر شما و حتی خود شما (البته اگر خواننده این مطلب یک آقا باشد) چنین راهی را انتخاب کند. آسیب شناسان اجتماعی معتقدند که تنوع‌طلبی، عدم جذابیت همسر، عدم ارضای نیازهای جنسی، ضعف اعتقادات مذهبی و پایبند نبودن به سنت‌ها از جمله عوامل خیانت مردان به همسران خود است.




از نظر آنان عوامل بسیاری در بروز خیانت در یک خانواده دخالت دارد ولی موارد فوق به عنوان عوامل کلی نقش موثری در رویگردانی مردان از خانواده دارد.

به گفته این کارشناسان، مردان معمولا به دو دلیل تنوع‌طلبی و مسائل جنسی دست به این کار می‌زنند. لذا چنانچه همسر وی شناخت کاملی نسبت به نیازهای او داشته باشد و به آن نیازها نیز توجه کند در آن صورت این اتفاقات به ندرت پیش خواهد آمد.

آنچه که مسلم است خیانت مردان به زنان یکی از راه‌های قطع ارتباط میان همسران است و زمانی که مردی مرتکب خیانت می‌شود دیگر همسر وی به او اطمینان ندارد و به دست آوردن مجدد این اطمینان کار بسیار دشواری است و چه بسا حتی دیگر این اطمینان به وجود نخواهد آمد.

کارشناسان در مورد دلایل بروز خیانت در مردان می‌گویند: در بسیاری از موارد خیانت زمانی روی می‌دهد که هیچ‌گونه پیوند عاطفی میان زوجین وجود ندارد یا این که مرد احساس می‌کند از نظر عاطفی به شخص دیگری غیر از همسر خود علاقه پیدا کرده است و از صحبت کردن و در میان گذاشتن افکار و علایق خود با شخص دوم لذت می‌برد و کم‌کم به این نتیجه می‌رسد که اوقات فراغت خود را به جای این که با همسر خود بگذراند با دیگری سپری کند.

حمید قربانی، یکی از مردانی که به پایبندی خانواده بسیار معتقد است در این‌باره می‌گوید: یکی از دلایل ایجاد ارتباط با شخص دیگری از سوی مرد عدم ارضای نیازهای روحی و عاطفی در خانواده است چرا که زن از ابتدا در خانواده آموزش محبت را ندیده است و نمی‌داند که چگونه باید به همسر خود محبت کند لذا ریشه اغلب مشکلات خانواده‌ها در نبود محبت، نبود رفتارهای عاشقانه و همچنین مشکلات اقتصادی است.به طور کلی دلایل بروز خیانت در مردان را در عوامل مختلفی باید جستجو کرد، دلایلی چون کم شدن عشق و علاقه میان زوجین. بسیاری از مردان پس از مدتی زندگی زناشویی عشق و علاقه خود را به همسرشان از دست می‌دهند و از آنجایی که به دلیل داشتن فرزند نمی‌توانند تصمیم به جدایی بگیرند راه دومی که همان انتخاب فردی دیگر است را در پیش می‌گیرند.

از سوی دیگر اغلب مردانی که به همسرانشان خیانت می‌کنند در توجیه رفتار نادرست خود، رفتارهای زشت، نق زدن‌های دائمی و نزاع‌ها و مجادله‌های همسر خود را عامل رفتار خود می‌دانند و معتقدند که خیانت بهترین راه فرار از خانه و خانواده است. همین مردان عدم جذابیت همسر خود را از عوامل دیگر می‌دانند و گله‌مند هستند از این که همسرشان دیگر مانند سابق به ظاهر خود نمی‌رسد و توجه چندانی به آرایش و پوشش خود ندارد.

اگر چه دلایل فوق تا حدودی درست است ولی بوا لهوسی و هوسرانی این مردان را نمی‌توان انکار کرد. این مردان توانایی نه گفتن در روابط جنسی را ندارند و حتی ممکن است شرایطی برای آنها پیش آید که نتوانند در مقابلش خودداری کنند. همچنین بسیاری از مردان نیز مایلند بدانند که چقدر از نظر سایر زنان جالبند و از جذابیت برخوردارند و به خاطر وجود همین حس برتری‌جویی به سوی روابط غیرمشروع کشیده می‌شوند.از سوی دیگر روان‌شناسان معتقدند که گرایش مردان متاهل به سوی زنان دیگر صرفا به دلیل نیل به اهداف جنسی نیست. بلکه مشکلات عاطفی، روحی و روانی دوره‌های مختلف زندگی در این باره نقش بسزایی دارد چرا که این افراد وقتی به هر دلیلی در خانه، مدرسه، اجتماع و زندگی مشترک با کمبودها و بی‌توجهی‌های عاطفی روبه‌رو می‌شوند ناخواسته از مسیر اصلی زندگی منحرف می‌شوند.

به گفته این کارشناسان عدم رغبت همسر به داشتن روابط جنسی با شوهر یکی از عوامل مهم برای بروز خیانت در مردان به‌شمار می‌رود که از مهم‌ترین علل خیانت مردان این است که این مردان همسر را برای گذران امورات زندگی انتخاب می‌کنند و در این میان عشق و محبت بسیار کمرنگ است.

اما در تقابل این دیدگاه زنان بلافاصله پس از ازدواج خود را عاشق و وابسته عاطفی همسر خود می‌دانند و در زندگی زناشویی فقط به همسرشان فکر می‌کنند.همه مردان تا حدی می‌دانند که خیانت، کار درست و پسندیده‌ای نیست و حتی فکر خیانت را در سر خود نمی‌پرورانند ولی برخی از آنها متاسفانه پس از مدتی مرتکب این اشتباه می‌شوند. فراموش نکنیم مردی که برای خود ارزش قائل است و به ارزش‌های انسانی خود پی‌برده است هرگز دست به خیانت نمی‌زند و زندگی همسر و فرزندانشان را فدای امیال جنسی و هوس‌های موقت خود نمی‌کنند. آنها به خوبی می‌دانند که هیچ‌گاه روابط پنهانی نه تنها پایدار نمی‌ماند بلکه ممکن است زندگی و خانه آنها را از بنیان خراب کند که دوباره ساختن آن کاری غیرممکن خواهد بود

چرا مردان به همسران خود خیانت می کنند؟

در زندگی زناشویی برای یک زن هیچ‌چیز سخت‌تر و دردناک‌تر از این نیست که بفهمد مرد زندگی‌اش، تکیه‌گاهش، کسی‌که در زمان ازدواج متعهد شده تنها با او باشد، مخفیانه با زن دیگری ارتباط برقرار و به او خیانت کرده است. واقعیت انکار‌ناپذیری که این‌روزها پای ثابت دادگاه‌های خانواده شده و روزی نیست‌ زنانی با چشمانی اشکبار و دلی پرخون، به دنبال جدایی و گرفتن حق و حقوق از‌دست‌رفته‌شان نباشند.


به گزارش جام جم، پروانه یکی از زنانی است که طعم تلخ خیانت را چشیده است. او هفته گذشته به دادگاه خانواده تهران آمد و وقتی روبه روی مشاور نشست، گفت: بیست و شش ساله بودم که با نیما ازدواج کردم. در یک شرکت معتبر کار می کردم و حقوق خوبی هم می گرفتم. شوهرم آن موقع هنوز سرباز بود. به خواستگاری ام آمد و پس از یک سال نامزدی با کمک پدرم و تلاش نیما که سعی می کرد زندگی آبرومندانه ای را برایم فراهم کند، با هم ازدواج کردیم و به خانه خودمان رفتیم. صبح از خانه بیرون می آمدم و غروب که برمی گشتم، به کارهای خانه رسیدگی می کردم و غذا می پختم. دوسال پس از ازدواج مان دخترم به دنیا آمد.

کار کردن با وجود بچه خیلی سخت بود و از طرفی شوهرم هم موافق نبود بچه را مهد کودک بگذاریم و به همین دلیل از من خواست دیگر کار نکنم و به بچه و خانه رسیدگی کنم. من هم قبول کردم. ۱۷سال از زندگی مشترک مان می گذشت و نیما، رئیس قسمت فروش محل کارش شده بود و مدام به سفرهای داخلی و خارجی می رفت. دخترم بزرگ شده بود و مسئولیتم کمتر. احساس تنهایی و افسردگی می کردم. تصمیم گرفتم دوباره کار کنم. بیشتر دنبال این بودم که از دست فکر و خیالات عجیب و غریبی که به سرم زده بود، نجات پیدا کنم. اما تغییر رفتار شوهرم، غیبت های طولانی، بی تفاوتی و رفتار سرد و بی محبتش آزارم می داد و نمی توانستم با آن کنار بیایم.

به او شک کرده بودم. یک روز که قرار بود نیما برای انجام مأموریتی به فرودگاه و به یکی از شهرستان ها برود، مخفیانه او را تعقیب کردم. وسط راه یک دفعه دیدم تغییر مسیر داد و به سمت شمال تهران رفت. تعقیبش کردم. چند دقیقه بعد مقابل خانه ای مجلل در یکی از خیابان های شمال شهر توقف کرد. کلید انداخت و در را باز کرد و وارد خانه شد. صبح روز بعد شوهرم که رفت، به همان خانه چندطبقه رفتم، که شب قبل نیما رفته بود. یکی،یکی زنگ ها را زدم و اسم شوهرم را گفتم، اما گفتند کسی را به این نام نمی شناسند. زنگ طبقه سوم را که زدم، زنی جواب داد. گفتم: منزل آقای ... نام شوهرم را گفتم.

گفت: بله، ولی الان نیستند. سرم گیج رفت و افتادم. چنددقیقه بعد زنی آمد و در را باز کرد. تا او را دیدم، از حال رفتم. لحظاتی بعد درحالی به هوش آمدم که زن جوان لیوان آب قند در دست داشت. همسن خودم بود و فهمیدم این زن همسر دوم شوهرم است. خیلی فکر کردم این کار نیما مجازات کدام گناه من است و چه کرده ام که با من این طور رفتار کرد، اما به نتیجه ای نرسیدم. به ۱۷ سال عمر تباه شده ام فکر کردم، از این که جوانی ام را در این زندگی تباه کرده بودم و به همین خاطر دیگر حاضر نیستم حتی یک لحظه با او زندگی کنم.

دلایل خیانت مردان
دکتر پرویز رزاقی، روان شناس و مدرس دانشگاه، دلایل مختلفی برای خیانت مردان بیان می کند:

۱. انتخاب همسر آگاهانه نبوده و براساس تصورات ذهنی مثل زیبایی، پول و... بوده و زمانی که مرد در زندگی مشترک به آگاهی رسیده و خود را فرد موفقی ندیده، به سمت خیانت رفته است.

۲. افراد وقتی وارد زندگی مشترک می شوند، معیارهای شان سریع تر تغییر می کند. یعنی اگر زیبایی بوده، دیگر نیست و خانواده مهم تر است. تغییر جهشی نگرش، فرد را درگیر خیانت می کند.

۳. نیازهای عاطفی ـ احساسی و جنسی مرد از سوی زن تامین نشده و مرد تصور می کند این نیازها را باید در فضای خارج از خانه تامین کند.

۴. رفتارهای همسر تغییر می کند؛ یعنی زن با دلایلی وارد زندگی می شود که از نظر مرد خوب بوده، اما پس از آن، این طور نیست.

۵. نبود آرامش و آسایش در خانواده؛ زن دعوا می کند، فریاد می کشد و همسرش را تحقیر و سرزنش می کند.

۶ . زنانی که به لحاظ پزشکی نتوانسته اند صاحب فرزندی شوند و فضای خانه را شاد کنند؛ در این حالت مرد این حق را به خودش می دهد که با اختیار کردن همسر دوم صاحب فرزند شود.

۷. خانواده های کنترل کننده عامل دیگری است که مرد را به سمت خیانت به خانواده اش سوق می دهد. بخصوص زمانی که رابطه میان خانواده همسر و عروس، رابطه خوبی نباشد. در این صورت خانواده کنترل کننده مرد را به سمت خود می کشد و با رفتارهایی که به مرد آموزش می دهد، از او می خواهد که به همسرش بی توجهی کند. چنین خانواده هایی در واقع آتش بیار معرکه هستند.

۸ . دلیل دیگر خیانت مرد، برخوردار نبودن از زندگی سالم در دوران جوانی است. مردی که با انتخاب دوست دختران متعدد، دوره جوانی خود را سپری کرده، احتمال داردکه در زندگی مشترک نیز نتواند با همسر خود سازگاری و ارتباط کلامی لازم و موثر را داشته باشد. چنین مردی همیشه به دنبال رابطه های جدید غیر از همسر خود است و این موضوع می تواند رفتار آموخته شده از دوران جوانی یا یک نوع روش زندگی برای این فرد باشد و در نظام خانواده خلل ایجاد کند.

در این میان، دو دلیل مهم بیش از دیگر دلایل، خیانت مردان را رقم می زند؛ نخست سرد مزاجی زنان یا اختلالات جنسی یا روانی ـ جنسی است که باعث می شود به تمایلات جنسی در حد انتظار و متناسب با خواست مرد پاسخ داده نشود و او برای تامین بخشی از نیازهای خود، به خارج از خانه پناه ببرد. این نکته را نیز در نظر بگیرید که پناه بردن به فضای بیرون از خانه ممکن است احساس رضایت مندی را که مرد به دنبالش است در او ایجاد نکند.

علت دوم، تنوع طلبی مردان است که مشکل اخلاقی به شمار می رود. مردان نسبت به آنچه دارند، ممکن است احساس رضایت مندی نداشته و قانع نباشند و به همین دلیل به سمت فرد دیگری بروند. البته این تنوع طلبی ممکن است ریشه در سبک زندگی والدین داشته باشد. وجود مردان چند همسری، می تواند در بافت و نظام تفکری خانواده اختلال ایجاد کند. مجموعه این عوامل سبب می شود فضای داخل خانه ملتهب شود و مرد به سمت خیانت پیش برود.

راه حل چیست؟
۱. زن باید حالات روحی و روانی مرد خود را بشناسد یا شناخت دقیق تری نسبت به این حالات پیدا کند.

۲. حساسیت های شوهر خود را بشناسد و به آنها احترام بگذارد.

۳. رابطه عاطفی و کلامی خود و همسرش را در سطح مطلوبی نگه دارد.

۴. عواملی که همسرش را عصبانی کرده و باعث قطع رابطه می شود، از مسیر زندگی خود بردارد.

۵. به تقاضای همسرش پاسخ دهد و در صورتی که نامطلوب بود با صحبت کردن با شوهر یا خانواده شوهر حل کند. در غیر این صورت با کمک گرفتن از یک مشاور و روان شناس، مشکل را برطرف کند.

۶ . اگر زن با مشکل سرد مزاجی مواجه است، برای بهبود رابطه با شوهر به درمان مشکل اقدام کند تا شاید با رفع این مشکل فضای داخل خانه به ثبات و آرامش برسد.

۷. رفتارهای کنترل کننده همراه با محدودیت و جستجو گرایانه، مرد را از خانواده دور می کند. خانم ها از این رفتار دوری کنند.

۸ . آراسته بودن زن، منظم بودن، رسیدگی به امور بچه ها و خانه، احترام به خانواده، دروغ نگفتن و پرهیز از مخفی کاری باعث می شود مرد در درون خانواده نیازهای عاطفی و احساسی خود را تامین کند و به بیرون پناه نبرد.